Top داستان های واقعی Secrets
Top داستان های واقعی Secrets
Blog Article
به گزارش یواسای تودی، لورین وارن درباره این فیلم رایزنی کرد و قاطعانه تاکید داشت که این فیلم دقیقا آنچه برای او و خانواده پرون اتفاق افتاده است را نشان میدهد.
سرانجام، اون گفت: “من صد دلار به تو می پردازم!” و پول رو جلوی فروشنده نگه داشت.
حتی در روز روشن هم هیچ کس جرأت نداشت پیاده به آنجا برود، چون جاده کم عرض و به شدت خطرناک بود؛ علاوه بر آن، یک زن تنها در آن ناحیه کوهستانی چه میکرد.
Rastannameh
او به سادگی گفت: «وارنها در گفتن داستانهای ارواح خوب هستند.»
پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست ! خدمتکار برای سفارش گرفتن بـه سراغش رفت. پسر پرسید: بستنی شکلاتی چند است؟
الیزا لام تنها جدیدترین مورد در این هتل بود. تاریخ تسخیرات ادعا شده، به افتتاحیه هتل در سال ۱۹۲۷ بازمیگردد و دارای ۱۶ قتل، خودکشی و رویدادهای بیشمار دیگری است که باورشان بسیار سخت است.
تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟
کشتی دزدان دریایی آمریکا، مری سلست، که به طرز غیرقابل توضیحی متروک مانده بود، در نزدیکی جزایر آزور در سال ۱۸۷۲ پیدا شد.
هنوز برای شش ماه غذا و آب در کشتی وجود داشت. محموله دست نخورده بود و وسایل خدمه به طرز مرتبی کنار گذاشته شده بودند.
همراهی نکردن او باعث شد من هم بیشتر اوقات در خانه تنها باشم و کاری برای انجام دادن نداشته باشم. دنیای ما به کلی با هم متفاوت بود، نگاهمان به زندگی فرق داشت، من دوست داشتم چیزهایی را تجربه کنم که او خیلی پیشتر از اینها تجربه کرده بود و حالا هیچ جذابیتی برایش نداشت. تا یادم نرفته بگویم ما از نظر ظاهر هم خیلی با هم فرق داریم و تا به حال چندین بار شده است که وقتی به خرید رفتهایم ما را به عنوان پدر و دختر دیدهاند.
گفتگو با دکتر تأیید کرد که در واقع کبودیهای سنگینی روی گردن این دختر وجود دارد. شو تنها زمانی در مراسم تشییع جنازه مشکوکتر شد که از نزدیک شدن بیش از حد مردم به تابوت جلوگیری کرد. او همچنین یک بالش در یک طرف سر زونا گذاشت.
یک داستان ساده اما پرکشش که زمینههای مهمی مثل حقیقت، خشونت، آزادی و معصومیت را در دل خود جا داده و مخاطب را تا پایان با خود همراه نگه میدارد. آیین تدفین کاملا بر اساس یک داستان واقعی ساخته و پرداخته شده و البته یک سال پس از انتشار (۲۰۱۴) جایزهی بهترین کتاب از سوی نشریهی گاردین بریتانیا و همچنین جایزهی ادبی ایمپک دوبلین را به خود اختصاص داد.
میهمانان از قهقهه بچهها، دویدن در راهروهای طبقه چهارم، درها که به طور غیرقابل توضیحی بسته میشوند، چراغهای سوسوزن و کاهش چشمگیر دما گزارش کردهاند.
دختر پدرش را در آیینه جلوی ماشین نظاره کرد که با گامهایی خسته در زیر باران به سمت پایین جاده میرفت تا در سیاهی شب از دیده پنهان شد. یک ساعت از رفتن پدرش میگذشت. دخترک در شگفت بود که پدرش چرا هنوز بعد از این همه وقت بازنگشته است. او بسیار نگران بود چرا که پدرش تا آن موقع باید برمیگشت. در همان هنگام، نگاهی به آیینه جلوی ماشین انداخت و شمایلی را دید که از دور به سمت ماشین حرکت میکرد.